در گفت و گوی پرشین رز با آرش آبسالان مطرح شد:
بررسی فاجعه ای عمیق تر از واژگونی اتوبوس خبرنگاران
به گزارش پرشین رز فاجعه یک بحث است و بررسی ابعاد آن بحثی دیگر. حالا چند روزی از فاجعه واژگونی اتوبوس خبرنگارانِ محیط زیست در ارومیه گذشته. مرثیه سرایی ها به پایان رسیده و ظاهرا زمان بررسی ابعاد فاجعه رسیده است. نیازی به توضیح نیست که واژگونی این اتوبوس، اتفاقی است غم بار ولی آنچه قابل تامل تر است، لایه های پنهانی است که در ایام آغازین، فرصتی برای مُداقه درباره آنها وجود نداشت. همچون این لایه های پنهان، رفتاری است که مسئولانِ دخیل در این فاجعه با بازماندگان در پیش گرفتند، رفتاری که نمونه کوچکی است از رفتارهایی که متاسفانه در جامعه ما از جانب بعضی از مسؤلان، به امر مرسومی تبدیل گشته است.
در وضعیتی که افکار عمومی در انتظار نوعی رفتار همدلانه و عذرخواهانه از طرف مسؤلان دخیل در این فاجعه بود، نه تنها این انتظار برآورده نشد بلکه بعضی از آنان که خویش را مقصر هم نمی دانستند، رفتاری در پیش گرفتند که میتوان عنوان «استراتژی تحقیر طرف مقابل» یا «فرار رو به جلو» را بر آن نهاد. به این معنا که فرد خاطی به جای این که از درِ شرمساری وارد شود، با تحقیر طرف مقابل، خویش را از جایگاه اعتراف به خطا و پاسخگویی می رهاند چونکه پیامد این اعتراف، استعفا و کناره گیری از مسئولیت است که طبیعتا به مذاق آن فرد مسئول خوشایند نیست.
مجموعه این اتفاقات سبب شد تا چند پرسش کوتاه اما محوری را با آرش آبسالان، استاد دانشگاه، مدرس فن بیان و فنون سخنوری که به تحلیل زبان بدن هم تسلط دارد، مطرح نماییم.
پرسش و پاسخ ایسنا با این هنرمند و مدرس، دریچه تازه ای به فاجعه واژگونی اتوبوس خبرنگاران می گشاید. مجموعه سخنان او ما را به این نتیجه می رساند که این تصادف شوم، فصل جدیدی از پرسشگری و مطالبه گری در رسانه ها رقم می زند که به قول آبسالان« دریافت اعتراف» نامیده می شود که بیشتر از آشکارسازی و شفاف سازی، مخاطره دارد و بهای سنگین تری برای خبرنگاران خواهد داشت.
او معتقد است: «توقع عذرخواهی و حتی دنبال عذرخواهی بودن اشتباه است. شما باید مقام مسئول را وادار به اعتراف کنید. فراموش نکنید، اگر احساس توهین دارید، این حس واقعی است، این حس نشان از حرمت شکنی دارد. در این حالت نباید به یک عذرخواهی بسنده کرد، چون که الگوی این توهین ها تکراری می باشد. باید با پرسش گری هوشمندانه مقام مسئول را به نقطه اعتراف رساند، آن وقت درخواست بخشش یا برای آرامش شما بگویم، التماس بخشش جای خودش را به عذرخواهی خواهد داد. گو اینکه در یک جامعه سالم فرد خاطی باید منتظر حکم قضایی هم باشد، البته در یک جامعه سالم! اعتراف نقطه آغاز حرکت به سمت و سوی سلامت فردی و اجتماعی است و سهم شما خبرنگاران برای وادار کردن خاطیان به اعتراف بیشتر از هر کسی است.»
پرسش و پاسخ ایسنا را با آرش آبسالان پیش رو دارید:
_ در این چند روزه سخنان گوناگونی درباره رفتارهایی که پس از واژگونی اتوبوس خبرنگاران صورت گرفت، عنوان شد. بخش زیادی از جامعه معتقدند برخوردهایی که از جانب مسؤلان دخیل در این ماجرا انجام شد، همراهانه نبود و بدتر از آن اینکه، نه تنها یک عذرخواهی ساده صورت نگرفت بلکه حتی زبان بدن و آداب نشستن برخی از مسؤلان، انتقادات زیادی به دنبال داشت و برای چندمین بار این پرسش را در ذهن بخش بزرگی از جامعه ایجاد کرد که چرا فرهنگ عذرخواهی در جامعه ما بخصوص از طرف بعضی مسؤلان مان هر روز کمرنگ تر بلکه بی رنگ تر می شود.
اجازه بدهید ابتدا من از شما بپرسم، ما می خواهیم در مورد چه چیزی حرف بزنیم؟ در مورد رفتاری که قاطبه جامعه آنرا نشان بی تربیتی محض می دانند؟ بر سر این مورد بحث نماییم که چرا برای تسلی دل بازماندگان حتی یک عذرخواهی صوری انجام نشد؟ به عقیده من این رفتارها خرده نمودهایی از فرهنگی بیمار است که متاسفانه از جانب طیف گسترده ای از مسؤلان سر می زند. در واقع مبحث فراتر از آن است که بخواهیم یک فرد را رفتارشناسی نماییم. اما در این مورد خاص اجازه دهید بی پرده بگویم آن نحوه نشستن بی ادبانه نبوده و نیست. به مردم آدرس اشتباه ندهیم. ادب دلالت بر حفظ حریم و بی تربیتی دلالت بر تجاوز از حریمی معین است. در آن لحظه به خصوصی که مورد بحث ماست، تداخل دو تعریف و دو حریم رخ داده است. از یک سوی یک حریم شناخته شده اجتماعی که محدود به جنس مخالف نیست و از طرفی یک حریم قشری که با عنوان لمپنیسم شناخته می شود. بر این اساس من تایید می کنم که ایشان کاملا متناسب با عادت خود عمل کرده اند. این گونه عادات رفتاری برای خیلی از ما آشناست. مدیری که با دمپایی در جلسه حاضر می شود، رفتاری قشری دارد نه رفتاری اجتماعی و این رفتار ناشی از تفکر برتری طلبی با استراتژی تحقیر دیگری است. اینکه این رفتار از چه قشر و چه طبقه ای سر می زند، مبحث بحث من نیست. مبحث آن است که چه چیز سبب می شود یک رفتار شناسنامه دار قشری در تقابل با یک رفتار پذیرفته شده اجتماعی قرار بگیرد؟
_ چه چیزی سبب می شود؟ ریشه کجاست؟
وارد این بحث نمی شوم و فقط به یک اشاره بسنده می کنم. معضل موجود ریشه در نبود ارزش ها دارد. یک زمانی بحث جابه جایی ارزش ها بود، ولی اکنون اجازه بدهید از نبود ارزش ها سخن بگوییم. خیلی از تعاریف جابه جا شد، اما تعریف قابل قبولی جای آنها را نگرفت. مثال بزنم: دمپایی در جلسات تعریف قابل قبولی نیست. برای آن که دمپایی را قابل قبول کنند، موکت را جایگزین پارکت و سنگ و سرامیک کردند. ناگهان ورودی شد بازار مکاره کفش های در هم ریخته ؛ ناگزیر هزینه شد و جاکفشی گذاشتند، اما بوی کفش و جوراب معضل دیگری شد که موکت آنرا به خود جذب می کرد. باز ناگزیر هزینه دیگری شد و قالیچه ای روی موکت افتاد که با پشتی ها و پتوهای کنار دیوار فضای کار را خیلی خانگی می کرد. پس چند صندلی ساده و یک میز معمولی هم تهیه شد که خیلی زود مندرس شدند. صندلی های جدید مبله طور و محکم بودند، اما با قالیچه ساده تناسب نداشتند. قالیچه جدید خریداری شد، اما پرده وصله ناجور بود و رنگ دیوار هم با پرده جدید تناسب نداشت و خلاصه نوعی از اشرافی گری امروزی باب شد که متاسفانه همچنان بوی جوراب می دهد. به قیاس نظریه پنجره شکسته باید بگویم ما گرفتار نظریه دمپایی شدیم و همچون اثر پروانه ای با اثر دمپایی مواجه هستیم. همین مثال می شود خلاصه رفتارشناسی امروز ما که گستره وسیع اجتماعی دارد. متاسفم، در حالیکه به آسانی می توانست کفش های مان همچنان پای مان باشد، هزینه بسیاری برای شلخته شدن دادیم. ریشه در نداشتن تعریف است، ریشه در نداشتن ریشه است. معضل آن جاست که خواستیم چرخ را از نو بسازیم اما برای آن هم تعریف نداشتیم. شوربختانه این شیوه رفتاری همچنان خویش را صاحب تفکر برتر و حائز هوشمندی می داند. همین نحوه نشستن مورد بحث ما نشان از رفتار قدرت مابانه ای است که قصد تحقیر طرف مقابل را دارد. در این حالت اشاره ایشان به عادت به این مدل نشستن، نشان از عادت مدام به قدرت نمایی توام با تحقیر است که توضیحی بدتر از فعلیت عمل رخ داده است. حال اگر قصد تحقیر و قدرت نمایی را هم از طرف ایشان بعنوان یکی از خدوم ملت شریف ایران منتفی بدانیم، آن وقت باید گفت این نحوه نشستن می تواند ناشی از یک برانگیختگی آگاه یا ناخودآگاه باشد.
_ چرا عذرخواهی جایی ندارد؟
ادبیات خس و خاشاکی از سال ها پیش به ارکان ما نفوذ کرده است. در همین مصاحبه پیشین که پیرامون مناظره های انتخاباتی با هم داشتیم، از ادبیات موهنی حرف زدم که در میان نامزدها دیده شد و گفتم نشان خشم است. متاسفم که به همین سرعت در گوشه ای دیگر این خشم را می بینیم. به نظر می رسد آن چه ما بعنوان بی تربیتی آشکار اجتماعی و حتی فردی می دانیم، در فرهنگ لغت رده های مدیریتی کشورمان ادبیاتی متداول، متعارف و حتی پسندیده است و خود حضرات متوجه ابعاد وحشتناک این گونه از ادبیات نیستند. دقت بفرمایید که اشاره من محدود به دایره واژگان نیست. فرض کنید شما به منشی دکتر بابت تاخیر در نوبت تان شکایت می کنید. در این حالت منشی با جمله ای همچون «صداتون می کنم گلم!» شما را دعوت به آرامش می کند. هیچ واژه توهین آمیزی در این جمله نیست و منشی خویش را موظف به عذرخواهی نمی داند. اما خودتان قضاوت کنید، آیا این جمله مودبانه است؟ این جمله کاملا مبین خشمی پنهان است. جمله اصلی این است: «بشین سرجات!». برای همین است که ما با شنیدن جمله «گلم» احساس توهین می نماییم. این احساس توهین حسی واقعی است که سال هاست آنرا تجربه می نماییم. آن حریمی که مورد تجاوز قرار گرفته است و در نتیجه بی تربیتی رخ داده است، «نوبت» است. در این حالت شما متوقع توضیح برای بی نوبتی آشکار هستید نه دعوت به آرامشی که در لفافه واژگان زیبا و مهربانانه پیچیده شده است. منشی خویش را صاحب اختیار می داند نه فردی ملزم به توضیح، زیاد که اعتراض کنید یک نوبت دیگر هم شما را عقب می اندازد. پرسش این نیست که چرا عذرخواهی نمی کنند، پرسش این است که چه ضرورتی سبب استفاده از وسیله نقلیه نامناسب است؟ این پرسش زنجیره ای از پرسش هایی را به دنبال خواهد داشت که اگر هوشمندانه دنبال شود، ناگزیر به سطح اعتراف کشیده خواهد شد. توقع عذرخواهی و حتی دنبال عذرخواهی بودن اشتباه است. شما باید مقام مسئول را وادار به اعتراف کنید. فراموش نکنید، اگر احساس توهین دارید، این حس واقعی است، این حس نشان از حرمت شکنی دارد. در این حالت نباید به یک عذرخواهی بسنده کرد، چون که الگوی این توهین ها تکراری می باشد. باید با پرسش گری هوشمندانه مقام مسئول را به نقطه اعتراف رساند، آن وقت درخواست بخشش یا برای آرامش شما بگویم، التماس بخشش جای خودش را به عذرخواهی خواهد داد. گو اینکه در یک جامعه سالم فرد خاطی باید منتظر حکم قضایی هم باشد، البته در یک جامعه سالم! اعتراف نقطه آغاز حرکت به سمت و سوی سلامت فردی و اجتماعی است و سهم شما خبرنگاران برای وادار کردن خاطیان به اعتراف بیشتر از هر کسی است. دریافت اعتراف بیشتر از آشکارسازی و شفاف سازی مخاطره دارد و بهای بیشتری هم باید برایش بپردازید.
منبع: persianrose.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب